روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
******
مسئولیتها در ولنگاری فرهنگی بر زمین میماند
عباس حاجینجاری در یادداشت روزنامه جوان نوشت:
موضوع فرهنگ و تهاجم فرهنگی دشمنان برای مدیریت فکری و رفتاری مردم ایران به سالهای قبل از انقلاب اسلامی بازمیگردد، چراکه به دلیل جایگاه ژئواستراتژیک ایران در منطقه غرب آسیا و قرار گرفتن در مهد ظهور ادیان الهی، حفظ سلطه فرهنگی و سیاسی بر ایران و بهرهگیری از آن به عنوان ژاندارم منطقهای، نیازمند حفظ سلطه بر فضای فکری و فرهنگی ایران بود.
سلطهگران در این عرصه اگرچه همراهی رژیم سلطنتی را با خود داشتند اما ناتوانی آنها در حفظ آن شرایط که وقوع انقلاب اسلامی مظهر آن بود، سبب شد از همان لحظات پس از پیروزی انقلاب، تلاش برای بازگرداندن سلطه فرهنگی و مدیریت فکری و رفتاری مردم ایران لحظهای از اولویت قدرتهای سلطه خارج نشود. حضرت امام خمینی(ره) گام اول در راه نفوذ استعمار و سلطه بیگانگان را تحقیر فرهنگی و مذهبی دانسته و میفرمودند: «اجانب خصوصاً امریکا در نیم قرن اخیر کوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامههای فرهنگی، علمی و ادبی را از محتوای اسلامی، انسانی و ملی خود خالی و به جای آن فرهنگ استعماری و استبدادی بنشانند».
از نظر ایشان تهی کردن برنامههای فرهنگی از ضربه به اصول اجتماعی اسلام جدا نبوده است، از اینرو ایشان به مشکل اساسی فکری جامعه دینی که رهاورد تبلیغ غرب بوده، چنین اشاره میکنند: درباره فرهنگ هرچه گفته شود، کم است و میدانید و میدانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک کشور پیدا شود... دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه میکند و همه را خواهی نخواهی به انحراف میکشاند.(صحیفه نور، ج 17، ص 3، 2)
در دوران پس از پیروزی انقلاب و به دلیل ناکامی دشمنان در جنگ نظامی و تهدیدات امنیتی تمرکز آنان بر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم بود و حتی در مقاطعی به دلیل نوع و نحوه اثرگذاری، مقام معظم رهبری از آن به عنوان شبیخون فرهنگی دشمن نام میبرند. ایشان در دیدار رؤسای دانشگاهها، در 1383/10/17 با توجه به راهبرد دشمنان در ترویج لاابالیگری جنسی و بیبندوباری اخلاقی و سست کردن پایبندی افراد به عقاید و ارزشهای دینی میفرمایند: بنده بارها گفته بودم که دشمنان ملت ایران، بیش از آنچه به توپ و تفنگ و این چیزها احتیاج داشته باشند، به اشاعه بنیانهای فرهنگی فاسدساز نیاز دارند.
در خبرها خواندم که یکی از مسئولان یک مرکز مهم سیاسی در امریکا گفته به جای انداختن بمب، دامنهای کوتاه برایشان بفرستید! راست میگوید؛ اگر برای کشوری شهوات جنسی و آمیزش بیرویه زن و مرد و دختر و پسر را ترویج کردند و جوان را به راههایی کشاندند که غریزه او هم به طور طبیعی متمایل به آن است، دیگر احتیاج به استفاده از توپ و تفنگ علیه یک ملت نیست. فساد، یک ملت را به خودی خود، ضایع و باطل میکند و آینده او را تباه میسازد، اما بهرغم راهبرد و برنامههای دشمنان در تهاجم و شبیخون فرهنگی که در عناد و کینهورزی آنها علیه اسلام و حرکت انقلاب اسلامی تردیدی نیست، آنچه که محل تأمل و تأسف است انفعال و وادادگی سیاستگذاران و مسئولان فرهنگی کشور در قبال هجمه بیگانگان و اقدامات و تحرکات عوامل داخلی است. تعبیر «ولنگاری» در عرصه فرهنگی که مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس از آن بهره گرفتند به نوعی به ارزیابی ایشان از عملکرد سالهای اخیر دستگاههای فرهنگی کشور بازمیگردد که بعضاً خود این مسئولان هم به آن اعتراف دارند.
رهبر معظم انقلاب هم در پیام به مجلس دهم و هم در جریان دیدار با نمایندگان با تأکید بر دو اولویت کاری مجلس دهم، موضوع فرهنگ را جزو اساسیترین مسائل دانستند و یادآور شدند: مسئله اقتصاد، اولویت فوری و کنونی کشور است، اما فرهنگ در بلندمدت از اقتصاد نیز مهمتر است. در موضوع فرهنگ نوعی ولنگاری و بیاهتمامی در دستگاههای فرهنگی به چشم میخورد، زیرا در تولید کالای فرهنگی مفید و جلوگیری از تولید کالای فرهنگی مضر، کوتاهیهایی انجام میشود.
در بیان مصداق این بیتوجهی افزودند: در برخی مواقع تأکیدهایی که بر پرهیز از استفاده کالاهای مضر غیرفرهنگی همچون برخی مواد غذایی میشود، بیشتر از هشدار درباره کالاهای فرهنگی مضر است، در حالیکه تأثیرات سوء این کالاها بر مردم خطرناکتر و گستردهتر است. ایشان خاطرنشان کردند: برخی مواقع در مقابل تولید یا ورود کالاهای فرهنگی مضر، موضعگیری و اقدامی نمیشود، زیرا این ترس وجود دارد که متهم به جلوگیری از جریان آزاد اطلاعات شوند. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اقدامات سختگیرانه در اروپا و امریکا برای کنترل اطلاعات گفتند: ما در حالی از اتهامهای بیاساس آنها در خصوص جلوگیری از جریان آزاد اطلاعات هراس داریم که کنترلهای ما یک دهم سختگیریهای آنها نیست.
در بیان مصادیق این ولنگاریها، اگرچه کارنامه بخشهای فرهنگی کشور در عرصههای سینما، تئاتر، موسیقی، کتاب و... گواه آن است، اما سخنان وزیر ارشاد در مورد فیلم «50 کیلو آلبالو» به کارگردانی مانی حقیقی وآن هم بعد از سه ماه از نمایش آن در سینماهای تهران و شهرستانها مبنی بر اینکه این فیلم به اشتباه پروانه نمایش گرفته و نباید اکران میشد، دیگر نیاز به تحلیل ندارد. این فیلم به ظاهر کمدی که در اکران نوروزی سینماهای ایران به نمایش درآمد و در طول نزدیک به سه ماه اکرانش بیش از 13 میلیارد تومان در سینماهای تهران و شهرستانها فروش داشته و به دومین فیلم پرفروش سالجاری تبدیل شد، در طول دوران اکران با نقدهای متعدد دلسوزان و معتقدان به مبانی دینی مواجه شد که به آن توجهی نشد، اما هفته گذشته آقای جنتی، وزیر ارشاد با بیان اینکه طبیعی است که من همه این فیلمها را نمیبینم، میگوید، پس از اکران فیلم «50 کیلو آلبالو» در مطبوعات اعتراضاتی نسبت به این فیلم صورت گرفت.
من هم با توجه به این اعتراضات فیلم را دیدم و متوجه شدم که اعتراضها درست است! او با بیان این مطلب که ما میکوشیم در ایران از تحکیم خانواده صحبت کنیم و آن را گسترش دهیم، ادامه داد: «در این فیلم اما روابط ناسالم و نامتعارف ترویج میشود که مغایر با ارزشهای ملی و اسلامی ماست.» شاید تعبیری بهتر از ولنگاری در کلام رهبری نمیتوانست عمق نابسامانیهای عرصه فرهنگی کشور را بازگو کند. به کار بردن این واژه در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در حالی بیان میشود که معظمله قبل از این بارها از تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و در یکی دو سال اخیر از نفوذ فرهنگی دشمن نام بردهاند. اینکه چه میشود در مقابل این هجمهها این بار از ولنگاری فرهنگی در همه نهادهای فرهنگی کشور اعم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهادهای غیردولتی یاد میکنند جای تأمل و تأسف دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تاکنون در دیدار مسئولان فرهنگی تأکید کردهاند که من از خوف و دغدغه مسائل فرهنگی گاه نیمهشبها از خواب بیدار میشوم! این صحبت ایشان ناشی از یک نگرانی موقتی نیست؛ چراکه رهبر انقلاب نشان دادهاند با صبر و شکیبایی خود ضمن بروز هرگونه نگرانی و هشدار و تذکر موردی، به جز در مواقع لزوم و هنگام خطر، از چنین واژگانی برای موضوع حساسی چون فرهنگ استفاده نمیکنند و با توجه به تسلط ایشان به مقوله فرهنگ و به خصوص ادبیات، این مهم جای نگرانی شدید دارد که کار در عرصه فرهنگ مملکت به کجا رسیده است که ایشان برای وصف حال رو به احتضار فرهنگ از چنین واژهای یاد کنند.
اما طرح موضوع در دیدار با نمایندگان، تأکید بر نقش جدی قانونگذاری و نظارتی مجلس است، اگر کمیسیون فرهنگی مجلس به صورت جدی و دائمی در حال رصد فعالیتهای این حوزه باشد، تذکرات و راهنماییهای ایشان میتواند حرکات منفعلانه را به اقداماتی پویا و مفید تبدیل کند. البته نباید این نکته را هم ناگفته گذاشت که در ادوار مختلف مجلس، نمایندگان صرفاً بررسیکننده لوایح فرهنگی دولت بودهاند و به ندرت شاهد طرحهای نمایندگان در این حوزه بودهایم. به دیگر سخن، نوع دیگری از این انفعال، دامنگیر مجالس گذشته هم بوده است!
اگرچه مسئولیت اصلی در این عرصه برعهده دستگاههای دولتی، نهادهای انقلابی و حوزههای علمیه است، اما مجلس هم در این عرصه نقش اثرگذاری میتواند داشته باشد. لازمه فعال شدن مجلس در این بخش، حضور داوطلبانه نمایندگان قوی در کمیسیون فرهنگی است و این در حالی است که در میان کمیسیونهای مجلس، از میان 290 نماینده مجلس تنها چهار نماینده برای عضویت در این کمیسیون ثبتنام کردهاند.
نقش آمریکا و کانادا در آشفتگی حقوق بینالملل
عباسعلی کدخدایی در روزنامه جام جم نوشت:
اصل حاکمیت ملی و استقلال کشورها ایجاب میکند که آنها نسبت به انجام امور داخلی خود اقدام کرده و متقابلا در حوزه منافع دیگر کشورها دخالتی نکنند. آنچه ما به عنوان اصولی مثل عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها در حقوق بینالملل داریم، اشاره به همین نکته است که براساس اصل صلاحیت هر کشوری در حوزه داخلی، کشورهای دیگر حق ورود به آن را ندارند.
البته استثنائاتی برای فرامرزی شدن صلاحیتها وجود دارد که بسیار محدود است و به عنوان نمونه میتوان به صلاحیت رسیدگی به تعقیب و پیگیری جرائمی مثل دزدی دریایی اشاره کرد. در این زمینه همه دولتها توافق کردهاند درباره این پدیده فارغ از صلاحیتشان اقداماتی را انجام دهند، ولی صلاحیتها در این باره بسیار محدود است و اصل بر صلاحیت سرزمینی هر دولت است و هیچ دولتی نمیتواند نسبت به دولت دیگری در محاکم داخلی خودش اقدام به رسیدگی و صدور رای کند.
تنها مورد تخلف از این اصل را در کشور آمریکا شاهدیم که به اموال کشورمان دستبرد زد و اخیرا در کانادا نیز چنین مسالهای اتفاق افتاده است که یک دادگاه داخلی با نادیده گرفتن بحث صلاحیت دولت خودشان و همچنین با نادیده گرفتن اصل استقلال و حاکمیت دولتهای دیگر اقدام به صدور رای علیه دولت دیگری- یعنی ایران- کرده است. این امر نه در تاریخ حقوق بینالملل سابقه داشته و نه مورد قبول کشورهای دیگر است، چون پذیرش این موضوع به یک هرج و مرج در نظام بینالملل منجر میشود.
طبیعتا از این پس دیگر نمیتوان انتظار نظمی را در عرصه بینالملل داشت و هر روز باید منتظر باشیم یک دولت علیه دولت دیگری به استناد اسناد خودساخته در دادگاه داخلی، اقدام قضایی انجام دهد. این مساله ثبات و پایداری نظام بینالملل را برهم خواهد زد و بنابراین، اینگونه اقدامات هیچ توجیه حقوقی از نظر نظام بینالملل ندارد.
در حالی که پیشنهاداتی درباره اقدام متقابل ایران علیه احکام دادگاههای آمریکایی و کانادایی مطرح میشود، باید به این نکته توجه داشت که انجام اقدام متقابل نیازمند بررسی حقوقی بیشتر و مراجعه به معاهدات دوجانبه با کانادا یا هر کشور دیگری است، اما در عین حال نکته قابل تامل این است که معمولا این حق برای دولت قربانی درنظر گرفته شده که اگر دولتی اقدامی خارج از روند متعارف حقوق و روابط بینالملل انجام دهد و هیچگونه اقدامی برای جلوگیری از آن متصور نباشد، دولت قربانی میتواند اقدام متقابل انجام دهد که این اقدام متقابل در حقوق بینالملل امری پذیرفته شده است.
مطالبات حداقلی است بالا نرفته است!
حسین شمسیان در روزنامه کیهان نوشت:
1- دی ماه سال قبل بود که تولیدات ارج به صفر رسید! مدتی بود که زنگ خطر در شرکتی با حدود 80 سال قدمت به صدا در آمده بود دیروز ارج کاملا تعطیل شد و افتخار تعطیل آن به دوران دولت تدبیر و امید رسید! در دی ماه سال قبل اعلام شده بود؛ به دلیل زیانده بودن تولید کلیه محصولات و عدم داشتن توجیه اقتصادی، برنامهای برای ادامه روند تولید در شرکت ارج وجود ندارد. در میان ژنرالهای دولت یازدهم، کسی میداند معنی «زیان ده بودن تولید محصولات» و «عدم داشتن توجیه اقتصادی» یعنی چه!؟ پاسخ را میتوانند در بازار لوازم خانگی کشور که مملو از محصولات سامسونگ و ال جی شده پیدا کنند و کمی از روی کارگر ایرانی خجالتزده و شرمگین بشوند.
اسفند سال قبل خبر رسید که هپکو ،کارگرانش را به مرخصی اجباری فرستاده است! هپکو همان شرکتی است که در سال 1386 بالاترین رکورد تولید و عرضه ماشینآلات راهسازی را با تولید 2600 دستگاه به ارزش 260 میلیارد تومان بدست آورد. حالا با تشدید رکود و تعطیلی تقریبی همه فعالیتهای عمرانی و ساخت و ساز، تقاضا برای ماشینآلات هپکو به حداقل رسیده است.
این البته شاید طبیعی باشد چرا که دولت محترم صراحتا میگوید:«حل مشکلات آییننامهها، قوانین و مقررات وظیفه دولت است... اصولاً، احداث فرودگاه، کشیدن خط آهن، ساخت مسکن یا احداث اتوبان بهعهده دولت نیست بلکه دولت موظف به بهبود شرایط سرمایهگذاری و فضای کسب و کار و ارتقای روابط کشور با دولتهای خارجی است ...»! در اثر ارتقای روابط با دولتهای خارجی، در واردات باز شد(!) و با کمک مطالبات سیستم بانکی، کمر تولید پر افتخار ملی شکست و خیل دیگری به تعداد بیکاران افزوده شد...
مدتی قبل برخی آمار رسمی از تعطیلی بیش از 60 درصد صنایع و 80 درصد معادن کشور به دلیل رکود بیسابقه خبر داده و زنگ خطر را به صدا در آورده بود، اما بازهم به گوش مسئولین نرسید! همین هفته قبل بود که وزیر صنعت، پس از سه سال تصدی این سمت، از «وضعیت فاجعهآمیز صنعت» به نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخن گفت! گویا قرار است افرادی از دیگر کرات آسمانی بیایند و وزارت تحت امر ایشان را سر و سامان دهند! کسی نیست که از وضعیت اشتغال خبر نداشته باشد و نداند عدد جمعیت بیکار- که رئیسجمهور در ایام تبلیغات انتخاباتی آنها را دو میلیون و سیصد هزار نفر دانسته و برایشان برنامه فوریای اعلام کرده بود- اکنون به شش و نیم میلیون نفر رسیده است.
2- در غیاب و خواب دستگاههای نظارتی، اخبار متعدد و غیرقابل انکاری از دریافتیهای چند ده میلیونی و اندک اندک چند صد میلیونی و حتی نزدیک یک میلیاردی برخی مدیران و دستاندرکاران سطح بالای کشور حکایت کرد.کیهان تعداد اندکی از اسناد متعدد این فاجعه اقتصادی را منتشر کرد و رسانههای دیگر هم - به جز زنجیرهایها که چشم خود را به مشکلات معیشتی مردم بستهاند- به سهم خود وارد این میدان شدند. نتیجه، استعفای توام با طلبکاری و توهین مدیر بیمه مرکزی بود و وعده معاون اول رئیس جمهور و رئیس دیوان محاسبات! آن هم در روزگاری که یک مدیر بانکی، به اندازه 234 کارگر ساده حقوق میگیرد!
3- دو وصف«انقلابی بودن» و « اقتصاد مقاومتی» در ماههای اخیر، علیالدوام مورد تاکید رهبر معظم انقلاب در دیدار با اقشار و گروههای مختلف قرار گرفته است. اینگونه به نظر میرسد که بدون اقتصاد مقاومتی که یقینا از دالان اقدام و روحیه انقلابی میگذرد، هیچ گرهی از کار فرو بسته مردم باز نمیشود و وضع اقتصادی روز به روز بدتر میشود.
حضرت آقا در سخنان نوروزی خود ضمن بر شمردن ده شاخصه و موضوع مهم اقتصاد مقاومتی، گفتند:«مسئولین محترم دولتی باید فعّالیتها و زنجیرههای اقتصادی مزیتدار کشور را شناسایی کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضی از فعّالیتهای اقتصادی در کشور اولویت دارد، اهمّیت دارد، مثل مادر میماند و از آن، بابهای متعدّد اقتصادی و تولیدی گشوده میشود؛ روی آنها بایست تمرکز کنند؛ آنها را باید شناسایی کنند و نقشه راه را مشخّص کنند و تکلیف همه را معلوم بکنند... اینکه ما همهچیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی میآورد خطا است؛ پس بنابراین در خریدها کاری کنیم که تولید داخلی تضعیف نشود.... مسئولین محترم دولتی آخر سال 95 میتوانند بیایند گزارش بدهند که ما این چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداری و امثال اینها را احیاء کردیم. میتوانند بیایند اینها را بگویند؛ میتوانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببینند و حس کنند. وقتی مردم حس کردند، آنوقت اعتماد و اطمینان پیدا میکنند.»
4- سه ماه از آن تاریخ گذشته و با گذشت یک فصل از سال، هیچ برنامهای برای به سامان کردن اوضاع منتشر نشده است، نظام بانکی راه خود را میرود و صنایع در تب و تاب نقدینگی و بازار و مبارزه و رقابت با واردات وحشتناک رسمی و قاچاق، یکی پس از دیگری تعطیل میشوند! اما در عوض هر کار و برنامهای، معاون وزیر کار در سخنان عجیبی میگوید:« امسال رشد اقتصادی 5 یا 6 درصدی هم داشته باشیم، شغلی ایجاد نمیشود... در دوران رشد اقتصادی بدون اشتغال قرار داریم! باید از طریق اشتغال، رشد اقتصادی ایجاد کنیم، نه اینکه از طریق رشد اقتصادی به اشتغال دست بیابیم! در شرایط فعلی بازار کار با ایجاد هر دو شغل یک شغل موجود نابود میشود»! یک بار دیگر این سخنان را بخوانید! واقعا از خواندن آنها چه نتیجهای حاصل میشود! کدام مبنا و پشتوانه علمی و برنامهای را در آن میبینید!؟ این سخنان، درد دلهای یک کارگر بیکار نیست، سخنان کسی است که قرار بوده برای مردم کاری بکند! آیا به نظرتان، این سخنان برای کارگران شغل ایجاد میکند!؟ آنچه در نگاه اول از این سخنان حاصل میشود، آن است که امسال هم هیچ اشتغالی در کار نیست! حتی اگر به رشد اقتصادی فلان درصد برسیم!
5- فراموش نکردهایم که رئیس جمهور و برخی دیگر از یارانش، قبل و بعد از انتخابات، از علمی بودن برنامههایشان و لزوم توجه به دادههای آماری میگفتند. اکنون و با گذشت سه سال از آن روزها، خوب است دولتمردان درباره آمار قاچاق کالا، فرار مالیاتی و معوقات بانکی توضیح بدهند! براساس برخی آمارها و برآوردهای کارشناسی، حداقل 25 میلیارد دلار کالای قاچاق به کشور وارد میشود! البته برخی این عدد را تا 40 میلیارد دلار هم تخمین میزنند! همچنین این روزها سخن از 120 هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی در میان است! و در خصوص معوقات بانکی (همه انواع آن) آمار غیررسمی عدد 200 هزار میلیارد تومان را نشان میدهد و البته مدیران دولتی حاضر به شفافسازی در این حوزه نیستند. آیا با این اعداد و ارقام، امکان شکلگیری اقتصاد مقاومتی و احیای تولید ملی وجود دارد!؟ آیا دولت محترم، در حوزههای مذکور موفق به کاهش اعداد نسبت به شروع کار خودش شده است؟ظاهرا نه تنها چنین اتفاقی نیفتاده، بلکه برعکس با گذشت دوسال از تصویب قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز و عدم ابلاغ آییننامههای اجرایی آن، اقتصاد ما تبدیل شده به بهشت دلالان و قاچاقچیانی که پایی در آنسوی مرزها دارند و دستی در مهمترین مناصب دولتی!
6- در چنین شرایطی، انتظار این بود و هست که رئیسجمهور محترم، برای حفظ وجهه و اعتبار خود هم که شده دست بکار شود و با روحیه انقلابی، لااقل برای همین سه آمار مذکور فکری بکند. بیاید و برای اقتصاد مقاومتی، اقدامی فوری و عاجل انجام بدهد. اما آنچه در عمل میبینیم چیست؟ رئیسجمهور محترم در جلسه هیئت دولت میگوید: «متأسفانه برخی رسانهها در پرداختن به اقتصاد مقاومتی فقط انتظارات جامعه را افزایش داده و نقش تلاش و کوشش همگانی و امید به آینده را کمرنگ میکنند»! ظاهرا از نظر ایشان همه موضوعات مربوط به اقتصاد مقاومتی حل و فصل شده و تنها چیزی که باقی مانده، بستن دهان چند رسانهای است که مشفقانه، از مشکلات و گرفتاریهای مردم میگویند و میکوشند در این همه غفلت و شکمسیری، پژواک صدای دردمندان باشند.
اصلا فرض کنید که کسی چیزی نگفت و صدای مردم مستضعف و تحت فشار معیشتی را به کسی نرساند! کسی نگفت فلان کلان بدهکار بانکی که بدهی او به بیتالمال، به اندازه ثروت مردم یک شهر است، با کدام بخش دولت، سر و سرّ دارد و کدام گلوگاهها به خوشایند او تنظیم میشود! آیا با این روش و تدبیری(!) که در پیش گرفتهاید، چرخ اقتصاد میچرخد و امید به جامعه برمیگردد!؟ پیشنهاد میشود مقامات دولت تدبیر و امید، یک بار هم که شده، تعریف دقیق خود از اقتصاد مقاومتی را بیان کنند. آنچه تاکنون، به صورت جسته و گریخته از آنها شنیده شده، این است که اقتصاد مقاومتی، یعنی داشتن تعامل با دنیا! و لابد همانطور که از عاشورای امام حسین (ع) درس مذاکره برآمد، از این مدل تعامل با دنیا هم، شکوفایی اقتصاد ملی حاصل میشود! که یک نمونه آن را در تعطیل یک برند 80 ساله شاهدیم و نمونههای فراوان دیگر با تعطیلی بیش از 60 در صد صنایع کشور!
7- متاسفانه مصادیق متعدد و ناراحتکننده دیگری هم از اظهارات و تصمیمات مدیران ارشد دولتی قابل اشاره است. موضوعاتی که بر هیچکس پوشیده نیست و مردم کوچه و خیابان- نه مدیران چند صد میلیونی دولت تدبیر- با همه وجود آثار و تبعات آن را لمس میکنند و انتظار آن است که دستی از آستین همت دولت بیرون آمده و در این اندک فرصت باقیمانده برای رفع مشکلات مردم، کاری بکند. امروز حتی اقتصاددانان حامی دولت هم زبان به اعتراض گشودهاند!.
پاداش سعودیهای «کودککش»
کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:
در حالی که آمارهای اعلام شده توسط یمنی ها از کشتار حدود 8000 انسان که 1600 کودک و 1250 زن در میان آنان بوده، حکایت می کند انسان هایی که در سایه سکوت «مرگ آفرین» برخی سازمان های بین المللی و چراغ سبز پیدا و نهان آمریکا و برخی کشورهای غربی و عربی با پیشرفته ترین سلاح های ساخت غرب به خاک و خون کشیده می شوند.نه تنها اقدام قابل توجه سازمان ملل و دبیر کل آن همین چند روز پیش انجام شد که ائتلاف سعودی را به خاطر کشته شدن کودکان در یمن در لیست سیاه ناقضان حقوق کودکان قرار داد اما متاسفانه همین اقدام پنج روز بیشتر دوام نداشت آن هم به اذعان بان کی مون به خاطر تهدیدهای مالی عربستان.خارج کردن ائتلاف سعودی از لیست سیاه سازمان ملل آن هم تنها چند روز پس از اعلام، چند واقعیت اساسی را بیش از پیش آشکار می کند.
*این سازمان و دبیر کل ناتوان، ترسو و ناکارآمد آن در بسیاری از موارد حتی به کمترین وظیفه خود در قبال تلاش برای حفظ حقوق انسان ها و جلوگیری از کشتار انسان های بی گناه عمل نکرده است نمونه بارز و عینی آن همین کشتار مردم بی گناه یمن توسط سعودی ها که یکی از فقیرترین کشورهای جهان این چنین توسط یکی از پردرآمدترین کشورهای جهان با پیشرفته ترین جنگنده های ساخت غرب به خاک و خون کشیده می شود که بنا بر آمار یونیسف کشته شدن یا زخمی شدن روزانه 6 کودک در یمن از جمله ناکارآمدی های این سازمان بین المللی است.
*تاثیر نفوذ کشورهای قدرتمند و ثروتمند بر تصمیم های این سازمان هر روز آشکارتر می شود واقعیت بس نامبارکی است که افکار عمومی جهان و خصوصا ملت های مظلوم جهان باید بیش از پیش مورد توجه قرار دهند.
*ناتوانی سازمان ملل در اداره خود به گونه ای که به خاطر نوع مدیریت و نوع تامین منابع مالی در شرایطی مثل آن چه در مورد ائتلاف سعودی پیش آمد در عین رسوایی، ننگ تهدید مالی عربستان را به جان خرید و یک ننگ و رسوایی تاریخی برای مهم ترین سازمان بین المللی جهان به ثبت رساند.
*این ماجرای تلخ به روشنی هرچه تمام تر این واقعیت انکار ناشدنی را عیان کرد که دولت ها و ملت ها گرچه برای دستیابی به حقوق خود باید به سراغ سازمان ها و نهادهای بین المللی بروند اما اگر از پشتوانه قوی، قدرت و اقتدار و بازدارندگی و حمایت و وحدت مردم برخوردار نباشند حتی نمی توانند از ناموس و استقلال و جان مردم و تمامیت ارضی کشورشان دفاع کنند.
*عقب نشینی ننگین سازمان ملل متحد در قبال قتل عام های ائتلاف سعودی در یمن نشان می دهد که متاسفانه در نظر این نهاد هم «تروریست خوب» و «تروریست بد» و هم «تروریسم دولتی خوب» و «تروریسم دولتی بد» و هم «انسان درجه یک» و «انسان درجه دو» رسمیت دارد و واسفا به این نگاه آن هم در قرن 21 و عصر انفجار اطلاعات و دوران پست مدرنیسم که البته این واقعیت ها نشان می دهد که هنوز اگر انفجار اطلاعاتی هم هست به شکل آبشاری و تا حد زیادی آن گونه ای است که لابی های صهیونیستی می خواهند و مدیریت می کنند و نه آن گونه که اطلاعات واخبار به صورت واقعی در اختیار آحاد جوامع گوناگون قرار گیرد.
*این تصمیم وقیحانه و ننگ آور سازمان ملل دیگر بار نشان داد که نه سازمان ملل و نه آمریکا و دیگر کشورهای مدعی آزادی و حقوق بشر آن چنان که ادعا می کنند قابل اعتماد نیستند بنابراین کشورها خصوصا کشورهای خواهان عزت و استقلال باید همه تصمیم گیری هایشان براساس توکل و اعتماد به خداوند، پشتوانه سازی و تقویت اعتماد و اطمینان و وحدت مردم، سرمایه اجتماعی و افزایش اقتدار ملی و همچنین هوشیاری، ژرف اندیشی و آینده نگری آکنده از فراست باشد نه براساس اعتماد به سازمان و کشورهای مدعی حقوق بشر.
*اعتراف بان کی مون و اقدام نکبت بارش در خارج کردن ائتلاف سعودی از لیست سیاه سازمان ملل و سکوت مرگبارش در قبال قتل عام هزاران زن و مرد و کودک بی گناه در یمن نشان داد با همه ادعاهای موجود در اندیشه صاحبان «زر» و «زور» و «قدرت» هنوز متاسفانه «قانون جنگل» حاکمیت دارد و هر جا بخواهند و بتوانند از این ابزار برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند و گاه به کودک کشی شان پاداش هم می دهند اما دیر نباشد که بان کی مون به عنوان ابزار و همچنین بازی گردانان اصلی این خیمه شب بازی های تلخ و مرگبار در قبال تاریخ و وجدان بشری پاسخ گو باشند که ای دولتمردان آمریکایی و سعودی و برخی دولتمردان غرب و غربی خون هر انسان و کودک بی گناه یمنی را به چند دلار فروختید؟؟
روحش، بشکوه در مینو
اسماعیل آذر در وطن امروز نوشت:
شعر حمید سبزواری مثل روحش زیبا بود. این مهمترین نگاهم درباره این بزرگوار است و این را در دوستی 30 ساله با وی دریافتم. ارتباط من با این شخصیت ریشه در انقلاب دارد و طی سالها دوستی با او زندگی کردم. هم به خانه من آمده و هم من به خانهاش رفتهام. حمید سبزواری، شخصیتی بود درویشمآب، قانع که در گوشهای نشسته بود اما به قول مولانا؛ جهان بنشسته در گوشهای.
درباره خصوصیات شعر استاد حمید سبزواری لازم است توضیح دهم اگرچه شعرش براساس سبک خراسانی بوده است اما ریشههای شعرش را میتوان در سبک عراقی هم پیدا کرد. حمید سبزواری اکثر قالبهای شعری را آزموده است و در قصیده، مرثیهسرایی، رباعی و انواع قالبهای شعری دیگر توانسته شاعرانگیاش را نمایان کند.
نظرات کاربران